جدول جو
جدول جو

معنی میین سری - جستجوی لغت در جدول جو

میین سری
مرتعی در نزدیکی لرگان کجور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سُ)
کفل. (یادداشت لغت نامه). رجوع به میان سرون شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
میان سرا
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام نوعی از انگور باشد. (فرهنگ جهانگیری). نوعی از انگور باشد و در خراسان بسیار است. (برهان) (از آنندراج) ، سرای میانی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار، واقع در 11هزارگزی جنوب شهسوار با 70 تن سکنه. آب آن از رود و چشمه و نهر و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
قسمت پشت در به سوی اتاق یعنی قطر دیوار اتاق. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری:
هر ذلیلی که حق عزیز کند
آن عزیزیش این سری منگر.
خاقانی.
، تباه و ضایع نمودن کرم چیزی را. (آنندراج). بید زدن و بید خوردن و ضایع شدن از بیدخوردگی. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) ، برانگیختن. (از آنندراج) ، پریشان نمودن. (از آنندراج) ، بخشم درآوردن، آزردن، زخم کردن و مجروح نمودن، شکافته شدن. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نوعی از زیور است که زنان دارند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از این سری
تصویر این سری
این جهانی دنیوی مقابل آن سری، ظاهری عرضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میان سرا
تصویر میان سرا
حیاط
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع خرم آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرج و هزینه ی دانگی
فرهنگ گویش مازندرانی
جشنی که پس از پیان وجین ترتیب دهند
فرهنگ گویش مازندرانی